مترسک
بر سر مزرعه ی سبز فلک ،
باغبانی به مترسک می گفت :
دل تو چوبین است ؛
و ندانست که از زخم زبان ،
دل چوب هم می شکند …
نظرات شما عزیزان:
از مترسکی سوال کردم:آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای ؟
پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم!
پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم!